هنر و ادبیات ،برای خدمت به انسان و پاسخگویی به بخشی از نیازهای روحی او پدیدار شده و همراه با دگردیسی زندگی ، دچار تحول شده اند . نخستین دست نوشته های آدمی ، نقاشی را به ذهن متبادر می کند و اولین زمزمه های او ، یادآور شعر و ادبیات است ، از همین رو می توان نتیجه گرفت که پیوند این دو ، پیشینه ای به دیرینگی تاریخ بشر دارد .
پیوستگی درونی و ذاتی هنر و ادبیات در پاره ای موارد ، به قدری زیاد است که نمی توان این دو را از هم تفکیک کرد . اولین نکته ای که در این تحقیق باید به آن توجه کرد ، جامعیت این دو واژه در گذشته است و فضای حاکم بر ادبیات و هنر ، برخاسته از این نوع نگرش است . ادبیات (literature) در معنای عام و سنتی خود ، به اندازه ای گسترده و دراز دامن است که هر نوع نوشته را در بر می گیرد و شامل تمام دانش هایی است که در قالب ادبیات جلوه یافته اند ؛ ولی در معنای خاص و امروزی خود « به آثاری در گونه های (Genres) بر جستۀ ادبی یعنی حماسه ،درام ، غزل ،رمان ، داستان کوتاه و قصیده اطلاق می شود » (Cuddon,1984:365)
هنر نیز در گذشته ، مفهوم سنتی ای داشت که شامل تمام دستاوردهای فکری و عملی انسان بود و در دایرۀ محدود واژه art قرار نمی گرفت بلکه تمام کمالات و فضایل بشری را شامل می شد . ریشۀ این واژه را سانسکریت می دانند که از ترکیب کلمۀ « سو» (نیک ) و « نر» ( مرد یا زن ) شکل گرفته و در زبان اوستایی حرف (س) به (ه) تبدیل شده و « هونر» در فارسی میانه به صورت « هنر» در آمده است . گروهی دیگر این کلمه را شکل گرفته از « هو» ( خوب) و « نر» (مرد) می دانند .
کادول (Caudwell) هنر را واکنش هوشیارانه و ژرف انسان نسبت به جهان می داند (تامسون، ۲۵۳۶ :۶۶ ) که مطابق آن ، انسان می کوشد تا جهان را با خلاقیت خود بازآفرینی کند . شاید یکی از جامع ترین تعاریف هنر که هنرهای امروزی را در خود جای می دهد ، عقیدۀ ورون (لاتین) ( ۸۵ – ۱۸۲۵ ) باشد که « هنر تجلی احساس (emotion) است که از خارج ، به وسیلۀ ترکیب خط ها ، شکل ها ،رنگ ها و یا از راه توالی اشارات و حرکات ، صداها یا الفاظ که تابع اوزان معینی هستند ، انتقال می یابد » ( تولستوی ، ۱۳۴۵ : ۶ -۴۵)
پاسخ به این سوال که ادبیات ، گونه ای از هنر است یا هنر شاخه ای از ادبیات ، ارتباط مستقیمی به نگرش ما دارد که هنر و ادبیات را در مفهوم عام یا خاص خود در نظر بگیریم و یکی از آن دو را زیر شاخۀ دیگری قرار دهیم اما در هر حال ، باید گوشه چشمی به سخن یاکوب برونوفسکی (Jacob Bronowski) داشته باشیم که این دو « در یکدیگر سهیم اند و این مهم تراز تفاوت های مضامینی واقعی است که از یکدیگر جداشان می کند » (طلا مینایی ،۲۵۳۶ :۹)
جهت دانلود متن کامل مقاله هنر شاعری یا شاعر هنری کلیک نمایید